Wednesday, July 11, 2007

دارم یکم درس می خونم واسه ی خودم. بعد اینهمه سال زور می زنم ریاضی یک و دو یادم بیاد و قضایای حد. حس با مزه ای دارم حالا. این مغز بیچاره هم به کل یادش رفته جه باید بکنه!

دستور زبانم افتضاح شده. کلمات جمله را بر اساس الویت بیان می کنم. اینه که وقتی چت می کنم طرفم گیج میشه
میگم: حالم خیلی گرفته شد. حالا خوب شدم ولی
میگه: ولی چی؟
می خندم : ولی مال اول جمله بود

جيرجيرکها همه جا را گرفته اند. منم ترسو! ديگه فکر نکنم شب پا از خونه بيرون بذارم! فکر کنم با پلنگ راحتتر کنار بیام تا حشرات! ديگه بزرگ و بالدار هم شده‌اند. حالا باز ایران که بودیم یکم محفوظ بودیما.

می خوام فعلا فقط روزمره بنویسم. هیچ مساله ای وجود نداره که الان در توان من باشه حلش یا حتی کمک به حلش. خودم را بدارم فعلا همین هم هنره!

No comments: