Friday, July 20, 2007

برام جالبند آدمهايی که بعد از يک دوره ی کوتاه زندگی در آمريکا ان‌هم به صورت مهمان و موقت به اين نتيجه می‌رسند که اينجا بهشته. اين حد خوش بينی برام قابل فهم نيست. من نقطه مقابل اين آدم هام. می توانم در باره همه ی چيزهای مسخره ی اينجا چنان داد سخن بدم! نکته اينه که کسی حرف‌های من را باور نخواهد کرد و گذاشته ميشه به حساب‌های ديگه! مردم ايران غر می زنند زياد و درباره همه چی. به اينجا که می رسند باورشون ميشه که اومدن بهشت. نه فقير می بينند نه سيل و نه هوای شرجی اذيتشون می کنه


از بیکاری هی تلویزین تماشا می کنم. هفته‌ی پيش در گرمای ۴۰-۴۵ درجه مسافرهای لاس وگاس را نشان می داد که در آفتاب قدم می زدند و آفتاب می گرفتند. کدوم ما حاضر بوديم تو تابستان بريم اهواز يا بندر عباس؟

تو ايران که نداشتيم اما فکر کنم بهش می گفتند کشتی کج. اينجا بهش می گويند کشتی حرفه‌ای. يه نمايش مسخره ی بزن بزن. جز برنامه های دايمی تلويزيون است. با خودم فکر می کنم اگه اين جز برنامه های دايمی تلويزيونی در خاورميانه بود حتما می شد جز نشانه‌های بربريت ما.

خواب زياد می بينم تازگيها. خوابهای آشفته. اين چند روزه که درباره اعدام سينا و ديه می‌خواندم شب خواب ديدم که در ميدانی هستم که آن طرفش يک چوبه ی دار در حال ساخت است. هراس حضور در صحنه ی اعدام و همراهی با تماشاچی های چنين مراسمی ولم نمی کرد.

3 comments:

نوشا said...

چند روز پیش با دوستی حرف می زدم... می گفت دیگه از اینجا (ایران) بدجوری خسته شدم. اوضاع کار خرابه... همه به همه گیر می دن... کلی که درد دل کرد بهش گفتم حالا اینجا هم خبری نیست... خودم مرده بودم از خنده... بهش گفتم این جمله کلیشه ای که آدم اگه در اینجور وقتها نگه لال از دنیا می ره.

Anonymous said...

مگه اینجا بهشت نیست.

ببینم شما دبیرستان اصفهان بودید یا دانشگاه؟ the chances are I had wasted my time around your highschool

موفق باشی سانی جان چشم امید مردم به شما جوونایی هست که آمریکا رو بهشت نمیدونن

:)

Unknown said...

سیاه جان
من تقریبا همه عمرم را اصفهان بوده ام اما
the time you are wasting around our ex-high school, we already graduated!!