Thursday, January 24, 2008

استاد پروژه ام یک پروفسور ایتالیایی است... رفته بودم پیشش در مورد ادامه پروژه صحبت کنیم... موقع خداحافظی به رسم اینجایی ها براش آخر هفته خوبی را آرزو کردم... صورتش از هم باز شد از فکر آخر هفته. توضیح داد که همون شب مهمون داره و می خواد براشون غذای آلمانی مورد علاقه اش را درست کنه و کلی توضیح داد که روش مخصوص خودش برای پختن این غذا چی هست... من که همینجور توی کف بودم که چقدر این بشر با حاله و با وجود اینکه ازدواج کرده و خانمش هم خوب آشپزی می کنه اما خودش هم اینقدر با علاقه و با انگیزه غذا می پزه...
یهو یادش اومد که من ایرانی هستم... گفت که خیلی وقته که دلش می خواسته از یک ایرانی بپرسه که موقع پختن برنج آدم باید چکار کنه که آخرش یک ته دیگ خوشمزه داشته باشه... می گفت که آخرین بار یک ایرانی براش برنج پخته و اون عاشق ته دیگش شده.

برای یک بار هم که شده نفس راحتی می کشی از اینکه کسی بعد از اینکه یادش میاد که تو ایرانی هستی نظرت رو در مورد برنامه اتمی و احمدی نژاد نمی پرسه... با خودم فکر می کنم باید بیشتر غذای ایرانی به خورد ملت دنیا داد :D

5 comments:

afsoon said...

bebinam kasi nemikhad be dade in web site mahjoor bereseh!!!!chera hich khabarish nist????

Anonymous said...

با سپاس فراوان از نوشا که به داد وبلاک من رسید،باید بگم تا زمانی که ملتی، خودش بزرگی و گذشته اش را فراموش می کنه، انتظاری از بقیه نمیشه داشت.
این "سانی" هم که چندیست آفتابی نشده

Anonymous said...

رئيس من هم يك ايتاليايي است كه ميگه فرهنگ اصيل ايراني را خيلي دوست دارد ....پيروز باشي

Anonymous said...

پیشنهادتان عالیست

Anonymous said...

chand sale ke to einja chizi naneveshtin
???