Wednesday, September 26, 2007

عروسی آلمانی

عروسی آلمانی رو هم تجربه کردیم... انصافا بد هم نبود. مخصوصا که من و نینوچکا خودمون را برای یک چیزی شبیه تشییع جنازه شارل دوگل آماده کرده بودیم... همه از من می پرسیدند که این عروسی با عروسیهای شما فرق می کنه؟ همیشه جواب می دادم که خوب واقعا خیلی متفاوته اما اینجورش هم با مزه است. مراسم آلمانی به هر حال خیلی خیلی آرومتر از مراسم ایرانیه. توی کل مراسم هیچ بچه ای وجودنداشت. تمام کسانی هم که بچه کوچک داشتند سپرده بودند به پدر و مادری یا پرستاری و خودشان تنها اومده بودند... با عروسیهای ایرانی که بچه ها از سر و کول هم بالا می روند و آدمها اونهمه شلوغ پلوغ می کنند خبری نبود البته... موقعی که توی ثبت جلوی اونهمه آدم عروس و داماد بله گفتند من داشتم از انتظار می مردم که کسی کییییل بکشه. اما خوب همه ساکت نشسته بودند و اونها که دیگه خیلی احساساتی شده بودند با گوشه دستمال اشکشون را پاک کردند... حلقه ها رو هم که دست هم کردند باز هم سکوت مطلق... بعدش هم خانم ثبت احوال با یک کم شرمندگی گفت فکر کنم بوس یادتون رفت... عروس و داماد هم دست و رو شسته اون وسط شروع کردند به ماچ و بوسه... من دیگه کم کم داشتم به خودم شک می کردم ... همش خودم رو گرفته بودم که نکنه شروع کنم چلپ چلپ به دست زدن و بعدا بهم بگن مثلا چه می دونم اونجا که دست زدی شگون نداشت یا همچه چیزی...
اما دیگه صدای داماد هم در اومد ... چرا دست نمی زنه هیچکی؟! ... بعدش تازه ملت یادشون اومد که این چیزی که می بینن و خیلی مثل توی تلویزیونه در واقع توی تلویزیون نیست و می تونن راحت ابراز احساسات کنند.

ادامه در نینوچکا

No comments: