Thursday, July 5, 2007

من هيچ جا نرفتم! سر و مر و گنده در قلب آمريکا نشسته ام! به جاش یادم اومد چقدر دوستای خوب دارم که وقتی همه ی برنامه هام به باد فنا رفته و همه را قال کذاشتم درک می کنند که چقدر حالم گرفته است و دستای مهربونشون تا این ور دنيا می رسه.
اين شهرهای آمريکايی که عين فيلمها يه خيابونه که هيچ آدمی توش نيست منو کشته. دلم می خواد توی يه شهر واقعی زندگی کنم منظورم اينه که آدم ها توش راه برن. اينجا راه رفتن به ای نحو کان تعريف نشده است. اونم با کيسه های خريد! چرا اينجا پياده رو تعريف نشده است؟


رفتيم آتش بازی سالگرد استقلال آمريکا را تماشا کرديم. از بس مودم پايين بود تموم مدت به اين فکر می کردم که چرا در تمام بچگی ما آتش بازی نبود و من به اين سن و سال نبايد يه آتش بازی درست و حسابی ديده باشم! این مقایسه دایمی اگه از ناخودآگاه من بره بیرون خوب میشه خیلی!



No comments: