Friday, June 1, 2007

مسافرت

دو هفته است که نبودم... مسافرت. یه جای خاص از اسپانیا.... برای اولین بار بود که آب اقیانوس را می دیدم. جالب بود... آبی تر از آبی... و زیبا تر از زیبا. اما چیزی که هرگز توی زندگیم بهش فکر هم نکرده بودم که روزی منو تحت تاثیر قرار بده: دیدن گل خر زهره! من دیگه تقریبا باورم شده بود که گل خر زهره یه چیز کاملا اصفهانیه و اونم فقط توی محله های خیلی قدیمی با خونه های قدیمی... خونه های قدیمی با حوض های لاجوردی و گل خرزهره... اونقدر گلهای آشنا می بینم که دیگه اشکم در میاد از بسکه یاد قدیم ندیما و پدر بزرگم می افتم... شب هم خواب پدربزرگم را می بینم. نگرانه... نگران مامان بزرگ. پیرمرد تمام عمر نگران اطرافیانش بود... خدارحمتش کنه. مرد بزرگی بود.

No comments: